«فرض کنیم جمهوری اسلامی فردا برود چه کسی بجای آن خواهد آمد و چه سیستمی جایگزین آن خواهد شد؟»
علت شکل گیری این پرسش در حافظه جمعی مردم جغرافیای ایران را میتوان در انقلاب ۵۷ و عملکرد جمهوری اسلامی در طول چهار دهه جستجو کرد.
مردم تجربه یک انقلاب را در حافظه تاریخی خود دارند، انقلابی که مردم به اینکه پس از سرنگونی شاه چه خواهد شد به درستی نیاندیشیده بودند.
آنها یکباره انقلاب کردهاند بی آنکه بدانند فردای سرنگونی شاه چه خواهد شد، حقوقشان چگونه تضمین خواهد شد و …!
تجربه شکلگیری قانون اساسی جمهوری اسلامی نشان داد که کسانیکه قدرت را به دست گرفتند همه حقوق دیگران را نادیده گرفته و کردند هرآنچه خواستند.
مفهوم حکومت فردی در آن زمان نیز مانند هم اکنون، فرو نریخته بوده و همان شیفتگی ناخودآگاه ایرانیان به دستبوسی باعث پدید آمدن مفاهیمی نظیر ولایت مطلقه فقیه گردید و شیخ را جانشین شاه کرد.
اما جامعهای که تجربهای چنین بیحاصل وتلخ را داشته بیشک توان انقلابی دیگر صرفا در جهت براندازی بدون وجود چشماندازی برای آینده آن را نخواهد داشت.
برای همین فارغ از نوع گرایش در مخالفت با رژیم ایران این سوال مشترک پدید میآید که فردای براندازی چه خواهد شد؟
این سوال را بسیاری در حمایت از جریان سیاسی مطبوع خود پاسخ میدهند، احزاب سیاسی ملل تحت ستم، از بین رفتن تمرکزگرایی، احیای ممالک و رسیدن به حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت را در دو قالب مختلف( استقلال و فدرالیسم) و در بین گروههای تمرکزگرا، طرفداران پادشاهی رضا پهلوی را آلترناتیو جمهوری اسلامی میدانند، هواداران مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت را و چپ گرایان ایجاد یک حکومت سوسیالیستی با شکلها و ترکیبهای گوناگون .
در دهه پنجاه بعلل مختلفی که از آن جمله به کمبود آگاهی سیاسی، عدم سازماندهی و نبود احزاب قدرتمند سیاسی در بین ملتهای دربند، اکثریت مردم از ملیتهای مختلف در کنار احزاب سیاسی متمرکزگرا ( فارس) ایستاده بودند و این باعث قدرت گیری آنها شد.
اما این جماعت در نهایت به مردم ملل خیانت کرده و نظامی بر سر کار آمد که همه منافع ملیتها را با خطر مواجه کرد.
مولانا عبدالعزیز و مهندس میرمرادزهی از ابتدا در مجلس موسسان خواهان خودمختاری بلوچستان بودند، برخی از ملل بدنبال استقلال و برخی نوعی از فدرالیسم را خواهان بودند اما متمرکزگرایان مانع همه آنان شدند و سیستمی که امروز شاهد آن هستیم شکل گرفت.
اکنون چنین بنظر می رسد که اکثریت مردم فارس جغرافیای ایران باز هم خواهان ایجاد سیستمی متمرکز در ایران هستند و مردم ملل #بلوچ #تورک #تورکمن #کورد #کاسپین #لور و #عرب خواهان احیای ممالک خود و بدست آوردن حق حاکمیت ملی خود هستند و این شکاف مانع از ایجاد جریانی همسو در براندازی شده است.
با توجه به کثرت جمعیت ملل در مقابل فارسها حق را میتوان به مردم ملل داد اما متمرکزگرایان از هم اکنون به دنبال سیاست هایی برای بدست آوردن قدرت، پس از براندازی برای رسیدن به اهداف خود هستند که این باعث عدم اعتماد به این جماعت شده است.
در این اوضاع پیچیده و بغرنج که نه احزاب فارس از مواضع خود کنار میکشند و نه ملل تحت ستم به این خاطر که هیچ اعتمادی به فارسها ندارند و از بین رفتن منافع ملی خود را در مرکزگرایی دوباره میبینند از حق خود کوتاه نمی آیند شما چه راه حلی را برای براندازی و تضمین حقوق همگان در بعد از براندازی پیشنهاد میکنید؟